او در این مدت دوبار درباره قتل دختر دانشجویی به نام سونا در نزدیکی پل مدیریت بازجویی شده است اما بازجویی ها تا کنون نشان می دهد که او در این جنایت نقشی نداشته است و تنها دست به آزار یک دختر جوان زده است در دفتر سرهنگ داود سلطانی معاون آگاهی پایتخت مرد جوان در مصاحبه با خبرنگار همشهری از تلخیهای زندگیای گفت که او را به اینجا کشانده است و از وسوسه شیطانی که در یک لحظه باعث شد او را در حالی که تا چند روز آینده پدر میشود، گرفتار کند.
- از کی به تهران آمدی؟
تا دوره راهنمایی در یکی از شهرهای غربی کشور درس خواندم، پس از آن به خاطر مشکلات مالی تحصیل را رها کردم و افتادم دنبال کار.
تا 16 سالگی در شهر خودمان بودیم تا اینکه مادرم فوت کرد و پس از آن همراه پدرم به تهران آمدیم و در قلعهحسنخان ساکن شدیم، اما بعداً همراه همسرم و خانواده پدری به خانهای در شمال غرب تهران آمدیم.
- قبل از این دستگیری، سابقه دیگری هم داشتهای؟
نه، اصلاً، تا الآن که 23 سال عمر کردهام، خلاف نکردهام، قبل از ازدواج با همسرم، آنقدر خجالتی بودم که حتی نمیتوانستم به زنی نگاه کنم چه برسد به اینکه بخواهم دنبال خلاف بروم.
من از همان بچگی کار کردهام هیچوقت فرصتی برای این کارها نداشتم. باور کنید یکی از آرزوهایم این بود که یکبار بتوانم به سینما بروم اما هیچوقت فرصتش نشد تمام زندگیام کار بود و کار.
- رابطهات با همسرت چهطور بود؟
رابطهمان خیلی خوب بود، اما عصرها وقتی از سر کار برمیگشتم، آنقدر خسته بودم که حتی حوصله حرف زدن با همسرم را نیز نداشتم او نیز زیاد سربهسرم نمیگذاشت، زن بسیار خوب و قانعی است، تنها زنی است که دوستش دارم.
- پس اگر همسرت را دوست داشتی، چرا دختر جوان را مورد آزار و اذیت قرار دادی؟
به خاطر نکبت و بدبختی، یک وسوسه لحظهای، در آن لحظه در حالت عادی نبودم، همه چیز اتفاقی بود، دختر جوان را در یک منطقه خلوت دیدم چون کسی در آن نزدیکی نبود برای همین به سویش حمله کردم و این طوری خودم و خانوادهام را گرفتار کردم.
- اگر مقاومت میکرد امکان داشت او را بکشی؟
نه، به خدا من این کار را نمیکردم، رهایش میکردم.
- ولی شاکی گفته است که تو او را با چاقو تهدید به مرگ کردی؟
من چاقو نداشتم، گفتم دنبالم بیا و او هم آمد!
- پس چرا بعداً از تو شکایت کرد؟
سکوت...
- چرا اصرار داری که بگویی چاقو با خود حمل نمیکردی؟
هیچوقت چاقو نداشتم از خانوادهام بپرسید من همیشه سرم به کار کردن گرم بود، آن یکبار هم شیطان گولم زد.
- محل کارت کجاست؟
از 6 ماه قبل در یک ساختمان در امیرآباد کار میکنم، هر روز از صبح به سر کارم میروم و ساعت 6 که کارم تمام میشود به خانه بازمیگردم.
- تاکنون از زیر پل مدیریت رد شدهای؟
نمیدانم کجاست.
- اگر بشنوی کسی مرتکب قتل شده چه حسی به تو دست میدهد؟
ازش بدم میآید.